۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبه

حكايت ماه رمضون!

حكايت ماه رمضون: ميخورين وميخورين كه مبادا تا شب كه نميخواين بخورين گشنه تون بشه!
ماه رمضان به وسطهاش رسيده و اونهائي كه به روزه گرفتن اعتقاد دارن توي اين ماه تلاش ميكنن كه هر چه بيشتر از اين ماه فيض ببرن! عصرها كه ميري توي خيابون ميبيني كه خيابون قبل از افطاركيپ تا كيپ شلوغه و ملت بدو بدو اينور اونور ميرن و در حال تدارك براي افطار و سحرين! البته با يه تفاوت خيلي كوچيك : توي اين ماه بيشتر از هر ماه ديگه اي خيلي از مردم ، رفتارهاي نادرست غذائيشون گل ميكنه با اينكه قراره كه با نخوردن كم خوراكي رو تجربه كنن و سبكتر باشن. حالا يا اينكه توي اين ماه فقط اينجوري هستن يا شايد هم بيشتر اوقات سال رفتارهاي تغذيه اي نادرستي از خودشون نشون ميدن. نميدونم هر چي كه هست كافي كه عصرها قبل از افطار يه سري بزني به بازار ، ميبيني كه ملت با كلي خوراكي بدست از رنگهاي مختلف توي خيابونا و كوچه پس كوچه ها تو سر و كول همديگه ميزنن تا بتونن بهترينها رو بگيرن ورنگينترين سفره افطار و سحري رو داشته باشن البته هر كي با وسع خودش. از انواع و اقسام غذاها و خوراكيها گرفته تا شيرينيجات جورواجور و آش وشله زرد و حليم و حلوا و رطب و...صفهاي طويلي تشكيل ميشه كه اگه يه نفر بار اولش باشه كه اين صحنه ها رو ببينه فكر ميكنه آخر دنيا شده و بزودي قرارجنگ بشه و قحطي بياد. همه هجوم ميارن براي خريدن آش و حليم و خرما و رطب و ...، حاضرن كلي توي صف وايسن تا يه كاسه آش بخرن و افطاري نوش جان كنن. زولبيا و باميه هم كه من يكي هيچوقت نفهميدم حكايتش توي ماه رمضون و ارتباطش با روزه چيه جاي خودشو داره كيلو كيلو ميخرن و ميذارن توي يخچال كه اگه مهمون اومد كم نيارن. بعضيها هم كه به خريد غذاي آماده از بازار اعتقادي ندارن مواد اوليه ميخرن تا خودشون زحمتش رو خودشون بكشن كه مبادا از كم خوردن به مشكل بخورن .اين روزها حتماً آدمهاي پلاستيك بدست زيادي رو ديدين كه در حال حمل محموله هاي سنگين شكر و آرد و البته بشكه هاي چند ليتري روغن و جعبه هاي رطب و خرما هستن! كه خودشون دست بكار بشن و از شله زرد گرفته تا آش و حليم وحلوا وخلاصه انواع غذاهاي رنگارنگ براي سفره هاشون تدارك ببينن. سفره هاي نذري رو هم فراموش نكنين كه اونها هم داستان خودشونو دارن. عريض و طويل و هزار رنگ. يكي ميگفت چه ايرادي داره بذار از اين همه پخت و پز و سفره و نذر و نياز و مراسمهاي افطار و سحري و احياي دستجمعي، چهار تا آدم بينوا هم يه لقمه گيرشون بياد ميگفت " شما جديديها خدا رو كه قبول ندارين حداقل يه ذره مرام داشته باشين!". خب گيرم كه يه سري آدم مستحق هم به يه نوايي اونهم يه ماه كامل رسيدن ، ولي به چه قيمتي؟
الان كه دارم مينويسم جاتون خالي كانال جام جم داره طرز تهيه زولبيا باميه رو آموزش ميده :شكر ، روغن ، آرد و حرارت زياد براي پخت زولبيا و باميه بايد رعايت بشه البته به ميزان كافي. اينو آشپز برنامه ميگه. بعد از خريد اونهم جنسهاي مختلف و انرژي زا موقع افطار اول رسمه كه يه قلقلكي به معده بدي ، نبايد يه راست بري سر اصل مطلب چون باد ميكني مثل بادكنك و ديگه نميتوني تكون بخوري! راهش اينه كه اذان رو كه گفتن اول رطب يا خرما با چايي بعدش آش يا شله زرد و حليم اگه خريده باشي و آب و شير پنير و سبزي يادتون نره. معده كه خوب حال اومد ميري سراغ اصل مطلب كه بهش ميگن شام م م م م .مرغ و چلو و پلو و...
از رسم و رسوم مناطق مختلف ايران هم كه بگذريم كه ماجراها داره كه كجا برا افطار چي ميخورن و برا سحر چي بخوري بهتره.ميتوني بهترين دستورهاي غذائي رو ماه رمضون پيدا كني.ايرانيهاي خارج از كشور اون دسته شون كه روزه ميگيرن رو نميدونم چطورن و چيكار ميكنن و با گرسنگي چطور كنار ميان!!
يادش بخير ماه رمضون چند سال پيش يه سفر رفته بودم يه كشور همسايه كه بيشتر مردمش مسلمون نيستن. همسايه ي يه استاد دانشگاه بودم. بهم گفت فلاني ماه رمضونه نميخواي دعوتم كني با هم پلو ايراني بخوريم؟ گفتم چرا ماه رمضون ميخواي از من پلو بگيري. گفت آخه شما ايرانيها اونجوري كه من فهميدم از معاشرت با مسلمونهاتون ، رمضون بيشتر به خودتون ميرسين. مي گفت سحر بيدار ميشين و ميخورين و ميخورين و ميخورين كه مبادا تا شب كه نميخواين بخورين گشنه تون بشه چون خدا نميذاره بخورين ، افطار هم كه شد ميخورين و ميخورين و ميخورين چون از صبح تا حالا هيچي نخوردين و گشنه تونه و خب لابد بايد حسابي بخورين. تازه براي تا فردا سحر هم كه گشنه هستين هم بايد انرژي داشته باشين! راست ميگفت بنده خدا. فكرشو كه ميكنم ميبينم ماه رمضون خورد و خوراكمون بيشتره. چرا، نميدونم!
يه روزقبل از ماه رمضون براي اينكه بفهمم مشكل كجاست رفتم بازاركه يه تست اساسي بزنم . ساعتهاي دم غروب بود. براي خريد رفتم. يه هندونه و يه كمي سبزي و ...ديگه خيلي ميلم نميكشيد چيزي بخرم هرچند توي خونه از قبل يه مشت آت و آشغال داشتم. رمضون هم كه شروع شد همون موقع و همون ساعت رفتم بازارالبته روزه هم گرفته بودم كه بهتر حس و حال روزه دارها رو موقع خريد بفهمم .بازار كه نگو ميدون جنگ وشلوغي و خلاصه كه بازار شام بود. غوغايي بود كه نپرس. گشنه بودم و خوراكيها چشمك ميزدن كه " بيا از من هم بخر! خوشمزه ام ها!". توي يه خيابون آش و يه خيابون ديگه حليم .پيشنهاد هم ميدادن كه هر چي ميخواي روغن و دارچين و فلفل هم خودت اضافه كن. منم كه گشنه بودم كلي روغن مجاني و پياز داغ و فلفل سياه ريختم .ولي شكر نبود كه بريزم رو حليم ، حيف شد! يه خيابون هم كه ماشينها بندش آورده بودن رفتم رطب گرفتم ، حتي بعضيها فرصت نكرده بودن تا ماشينهاشونو پارك كنن ، گذاشته بودنشون وسط خيابون احتمالاًقند مغزشون پائين اومده بود نميفهميدن كجان يا شايد هم براشون مهم نبود كه جريمه بشن. خلاصه اش اينكه تحريك شدم رفتم همه جور افطاري خريدم.
بعدش خونه كه رسيدم عقب ماشين پرشده بود از انواع غذاها.آش ، حليم ، رطب و ...خاليشون كردم و آماده شدم برا افطاري.به هر حال رازش فكر كنم توي گرسنه بودن معده لامصب بود. همون بود كه دستور ميداد. معده خب عقل هم كه نداره. هي ميگه اينو ميخوام و اونو ميخوام و خلاصه ميشي باربر معده. تا برگردي حسابي بارت كرده. تازه جلوشوهم نميتوني بگيري چون بهت زور گرفته. اگه هواشو نداشته باشي ، خونه كه برگشتي تلافي ميكنه و صداش بدتر در مياد.
بعد از شام حسابي و مفصل در ميزنن. در رو باز ميكني ميبيني يه پري دريائي ميگه " بفرمايين نذري آش و حلوا اوردم!" چيكار كني رد كني ، نميشه. رد نكني هم كه باد ميكني.ميگيري و اونهم يه ناخنكي ميزني كه ثوابشو ببري. شام كه تموم ميشه ميشيني ميبيني كه توي تلويزيون دكترها در مورد فوايد روزه داري و خالي بودن معده و گرسنگي و استراحت معده و سبك شدن و اينجور چيزها چي ميگن. بعضي دكترها هم كه خوش ذوقن و پيشنهاد ميكنن از خوراكيهاي مختلف بخوري كه مبادا به بدنت آسيب برسه از بس كه هيچي نخوردي! ماه رمضون هم كه تموم بشه بايد بري يه سر پيش همون دكترها چيزي برا رژيم لاغريت بنويسن تا اونهائي كه خوردي رواز توي تنت در بياري البته پول چاق شدن ماه رمضون و لاغر شدن بعد از ماه مبارك فراموش نشه.ظاهراً از رمضون فقط مهمونيش به بعضيها حال ميده. اينه حكايت ما توي ماه رمضون! مي خوريم و ميخوريم تا گرسنه نمونيم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر