۱۳۸۸ شهریور ۲۶, پنجشنبه

روزقدس آغازی بر پایان جمهوری اسلامی

روز قدس امسال گونه ای متفاوت از سالهای گذشته برگزار خواهد شد.چرا که جمعیت بزرگی از ایرانیان در داخل و خارج راه را برای پایان دادن به حکومت ظلم و استبداد فراهم خواهند کرد و آزادیشان را فریاد خواهند کشید و "راه سبز امید" شان را پر رهرو خواهند ساخت.روزی که بی شک در تاریخ جاودانه خواهد ماند همچون تاریخ جاودانه ی ایران بسان مردم ریشه دار این دیار که دیرگاهیست بر اهریمنان تاخته اند و آزادیشان را تمرین میکنند. "راهی" بس دشوار که خود آغازیست بر پایان جمهوری اسلامی. واژه ای که عنقریب بر خواهد اوفتاد و حرامیانش هم به دادگاه مردمان این دیار سپرده خواهند شد تا پاسخگوی زشتیهای کردارشان و ستم روا داشته بر مرمانشان باشند.پس چه نیک خواهد بود اگر از همین آغازین گامهایمان این نام را از کنار نام دیارمان برداریم و این ننگ را از نام سرزمینمان جدا بگذاریم.نگوپیم جمهوری اسلامی ایران....بگوپیم جمهوری اسلامی. که ایرانمان را پاک از هر نوع خدعه و نیرنگ پاس بداریم تا مبادا آلودگی این مستبدان جنایت پیشه به عزیزمان ، ایرانمان زخمی ولو اندک بیندازند.پس فریاد بر کشیم "زنده باد ایرانمان"

۱۳۸۸ شهریور ۲۰, جمعه

نمودار كلمات رهبر جمهوري اسلامي در نماز جمعه 11 سپتامبر

گفته هاي رهبر جمهوري اسلامي در نماز جمعه روز 20 شهريور ماه در اين 2 نمودار به نمايش در ميآيد
اين تجزيه كلام صرفاً داراي اطلاعات خام است و نياز به تحليل كلام و گفتمان دارد تا بتوان از آن گفتمان قدرت و را بازيابي كرد و برداشت دقيقتري از افكار و عقايد گوينده در اين سخنراني بدست آورد.

جدول اعداد
عكس نمودار

۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبه

چرا رسم الخط پارسي را تغيير نميدهند؟(نظر شخصي)

سالهاست كه نوشتن در زبان پارسي با بوجود آمدن شرايط جديد در عرصه رسانه ها و شكل گيري فضايي جديد مشكلات نوشتار در زبان شيرين پارسي را بيش از پيش نمايان كرده است كه شايد عمده ترين رسانه در اين ميان اينترنت است. با نگاهي به بعضي از سايتهاي اجتماعي همچون بالاترين و يا فيس بوك به اهميت نوشتن آن هم به زبان محاوره اي ، بيشتر با ابعاد اين مشكل(نارسائي در رسم الخط پارسي) آشنا ميشويم. هر چند نوشتن زيرنويس فيلم ها هم با توجه به رشد بسيار زياد جوانان به تماشاي فيلمهاي غيرفارسي نيز عرصه ي ديگري را معرفي ميكند.
تفاوت در نوشتار زبان پارسي در بين كاربران اينترنتي به خصوص گونه ي محاوره اي آن دلايلي دارد كه در اينجا به اختصار به چند مورد از آنها اشاره خواهم كرد:
1. بيشتر كساني كه در سايتهاي اينترنتي "كامنت-نويسي" ميكنند در زندگي عادي خود عموماً اهل قلم-بدست-گرفتن نيستند البته اين موضوع تنها شامل افراد آماتوري ميشود كه كار حرفه اي "مطلب-نويسي" ندارند و اساساً چيزي نمينويسند و اينترنت شايد از معدود جاهايي ست كه فرصت ميكنند مطلب بنويسند.
2.بر خلاف عقيده ي بسياري از افراد ، بد نوشتن و نادرست نوشتن كلمات در زبان ارتباط زيادي با مقطع تحصيلي ندارد. اين موضوع مستقيماً با موضوع "عادت-به-نوشتن" ارتباط دارد. كساني كه بطور منظم اهل مطلب نويسي هستند معمولاً كمتر اشتباه دارند.و كساني كه يا اهل مطالعه نيستند و يا اهل نوشتن نيستند هم احتمال نادرست نويسي در آنها زياد است.
3. بيشتر افراد در اينترنت و بخصوص به هنگام نوشتن مطالب شخصي كوتاه ،اهميت زيادي به درست نويسي نميدهند و چيزي كه براي آنها مهم است سرعت عمل در اعلام نظر يا ارسال مطلب هست و اصل را بر اين ميگذارند كه خواننده خود، كلمات را پيدا ميكند و تغيير يكي دو حرف كمتر يا بيشتر فرقي نخواهد كرد.
4. البته رسم الخط فارسي هم اشكالاتي دارد كه اين اشكالات بيشتر در زمان تبديل زبان محاوره اي به زبان نوشتاري خودش را نشان ميدهد. من خودم يكي از سرگرمي هائي كه "بهش" علاقه دارم "نوشتن زيرنويس" براي فيلمهاست و با اين موضوع به شدت مشكل دارم. اما نبايد از موضوع رسم الخط فارسي هم بگذريم كه شايد يكي از دلايل اصلي در "بد-نويسي" محسوب ميشود. كه در اينجا با توجه به مشكلاتي كه در "زيرنويسي-فيلم" با آن روبرو بوده ام و در "كامنت-نويسي" هم اغلب با آنها روبرو شده ام ، مواردي را در اينجا مطرح ميكنم.
چند مشكل در همين زمينه:
1.نوشتن كلماتي مثل " توي" (به معني داخل) ،يا مورد مشابه ديگر: "داخلش" كه ميشه "توش" ، يا همينطور است واژه ي "داخله" كه ميشه "توئه" كه ميبينيد كه با ضمير دوم شخص هم احتمالاً اشتباه گرفته ميشود يا واژه ي "روي" كه براي نوشتن "روي اون" بايد بنويسي "روش" يا "رويش" كه با واژه هاي "شيوه و روش" و "رشد و نمو" اشتباه گرفته ميشود، يا كلماتي كه آخر آنها "ه" چسبان آخر دارند و بخواهيد به "ش" ،"ي"،"ت" آنها رو اضافه كنيد كه اساساً براي اين قبيل واژه ها رسم الخط يكساني وجود ندارد.مثل كلمات: "نمونه اش" كه بايد بنويسيم "نمونه ش" كه باعث ميشود كلمه شكل محاوره اي به خود نگيرد.
2.نوشتن كسره ، ضمه ، فتحه هم از ديگر مشكلات زبان فارسي است. كه مهمترينش "تفاوت درتلفظ كلمات" و اشتباه گرفتن كلمات با كلمات هم شكل اما غير هم آواست.مثلاً كلماتي مثل "آوردم" كه به شكل محاوره اي ميشه "اوردم" كه ميبينيد خيلي زيبا به نظر نمياد وحتي ممكن است كه با كلماتي كه رسم-الخط مشابه اما آواي متفاوت دارند اشتباه گرفته شوند.
3.البته وجود حروف مشابه مثل "ض"،"ذ"،"ز" يا "س" ، "ص" ، "ث" -يا "ط" ، "ت". كه فرد رو بيشتر به اشتباه مي اندازد. و همينطور سرهم نويسي يا جدانويسي كلمات كه اغلب اوقات باعث ميشود افراد با نظر شخصي كلمات را جدانويسي و يا سرهم نويسي كنند . مثل كلمات "اينكارو" يا "اين كار رو" و "خواهشن" يا "خواهشاً" موارد مشابه.
4.نوشتن كلماتي همچون "است" كه بعضيها آن را به شكلهاي متفاوتي مينويسند مثل: "هستش" ، "-ئه" و يا "-ست".
5.كلماتي كه اساساً شكل محاوره اي اختصاصي ندارند و يا شكل محاوره اي آنها تفاوت بسيار كمي با شكل نوشتار رسمي آنها دارد و يا در مواردي باعث اشتباه گرفتن اين كلمات با كلمات مشابه بخصوص "هم آواها" مي شود.مثلاً در سرهم نوشتن كلماتي همچون "مي" در واژه هايي كه با " الف" شروع ميشوند همچون " مي اندازد" ، "مي افتد" ،"مي آورد" .
6.البته عجله در نوشتن و عدم آشنائي با حروف نويسي در كامپيوتر و پيدا نكردن حروف بر روي صفحه كليد هم مشكل ديگه اي هست كه بايد مدنظر داشت.
7.بكار بردن شيوه هاي شخصي در نوشتن: افراد در نوشتن كلمات به شكل محاوره اي ، عمدتاً با تصميم شخصي و فردي در انتخاب شكل صحيح نوشتن كلمات استفاده ميكنند و عدم آشنائي با قواعد صحيح –نويسي اين مشكل را دو چندان ميكند.
8. شايد ظاهر كلمات هم در اين ميان اهميت ويژه اي داشته باشد. افراد از آنجا كه بر اساس تجربه هاي قبلي خود در خواندن كلمات و واژه هاي متون زبان فارسي ، به نوشتن متنهاي فارسي روي مي آورند عمدتاً در نوشتن با زبان محاوره از شكلهاي گوناگوني براي ابراز آرا و عقايدشان استفاده ميكنند كه همين موضوع باعث آـشفتگي بيشتري ميشود.
9. حرف "واو" كه در كلماتي همچون "خونواده" ، "خواسته" ، "خودشونو" كه در بعضي موارد باز هم شكل يكساني براي نوشتن آن وجود ندارد.
البته مثالها در اين خصوص بسيارند كه از ذكر آنها خودداري ميكنم. ولي چند پيشنهاد هم در انتها ميتواند راهگشا باشد.
الف. براي درست نويسي ابتدا خود را عادت بدهيم تا جائي كه در توان داريم واژه ها را با رسم الخط رسمي بنويسيم تا از نخستين قدمها با "درست-نويسي" در زبان پارسي آشنا شويم.
ب.سعي كنيم در زمانهائي كه داريم براي ابراز عقايد و ديدگاهيمان از اشكال نوشتن رسمي استفاده كنيم و در اين ميان تصورمان را بر اين مبنا قرار دهيم كه مطلبمان براي يك جمع آشنا به رسم الخط فارسي و درست نويسي آماده ميكنيم.
ج. با مطالعه و دقت در نوشته هاي بزرگان همچون نويسندگان ، شاعران ، روزنامه نگاران و يا كساني كه بطور منظم در رسانه هاي نوشتاري مطلب مينويسند و داراي جايگاه معتبري هستند استفاده كنيم.
د.به هنگام نوشتن واژه هائي كه با "علامت سكون" در انتها و به شكل بندواره هستند بجاي چسباندن واژه ها به يكديگر كه عموماً باعث ايجاد اشكال در خواندن ميشود از رسم الخط انگليسي هم ميتوان استفاده كرد (پيشنهاد شخصي نويسنده)البته نه در تمامي موارد ، بلكه زيبائي ظاهري كلمه و عدم تفاوت ظاهري آن با فارسي را هم بايد مدنظر قرار داد.
دراين روش كه نويسنده از آن در تجربيات شخصي استفاده كرده است كلمات دست نخورده باقي مي مانند مثل كلمه انگليسي Up-To-Date . مثالهاي فارسي: "به-روز-بودن" ،"جدا-نويسي" . حتي بندواره هاي طولاني تر را هم ميتوان به همين شكل نوشت. از مزاياي اين روش حذف "كسره" در انتهاي واژه است كه با اين شيوه خواننده ميداند كه در انتهاي هر واژه كسره اي وجود ندارد ، "هاي غير ملفوظ" ، خواندن راحتتر كلماتي كه به شكل مضاف- مضاف اليه و صفت-موصوف با هم ارتباط دارند ، و جدا كردن كلمات مرتبط با هم از يكديگر. و يا بكاربردن اين شيوه براي كلماتي كه بايد "يك نفس" و بدون توقف خوانده شوند مثل عباراتي كه نتيجه ي ارتباط چند صفت با يك موصوف هستند.
اينها تنها بخشي از مشكلات فارسي نويسي محسوب ميشود و در واقع ميتوان تحت يك عنوان كلي آنها را دسته بندي كرد : "نبود رسم الخط مشترك براي نوشتن با زبان محاوره". چرا كه اين شيوه ي نگارش تا كنون در زبان فارسي تا بدين حد رواج نيافته بود ولي با گسترش رسانه هاي جديدتري همچون اينترنت و حتي زيرنويسي فيلمها اين مشكل خود را بيشتر نشان ميدهد. و در اين بين وظيفه اهل فن در اين زمينه بيش از گذشته سنگين خواهد بود كه به تغيير در بعضي شيوه هاي نوشتار فارسي آن هم در حوزه فن آوري اطلاعات دست يازند تا شايد در اين ميان رسم الخط رسمي زبان پارسي هم كمي به روز شود.

۱۳۸۸ شهریور ۱۱, چهارشنبه

دادگاههاي نمايشي ، اعترافات نمايشي و حالا هم مجلس نمايشي!

طي چند روز گذشته وزيران پيشنهادي كابينه دولت جديد در مجلس در تلاش براي كسب راي اعتماد از نمايندگان بوده اند.اين در حالي ست كه بخشهاي گسترده اي از جامعه در همان نخستين ساعات اعلام نتايج انتخابات ، آن را مردود دانسته و دولت برآمده از آن را نامشروع ميشمردند و در چنين فضايي و در بحبوحه گرفتن راي اعتماد از مجلس ، صرفنظر از موضوع مشروعيت دولت يك موضوع بيش از همه جلب توجه ميكند كه شايد مهمترين نتيجه ي تاثير ديدگاههاي طيفهاي مختلف مردم بر مجلس در خصوص صحت و سقم نتايج انتخابات به حساب مي آيد و آن چيزي نيست جز سرد بودن فضاي بحث و گفتگو و جرياني چالشي در بين نمايندگان مخالف و موافق وزراي پيشنهادي براي صدور مجوز جهت گرفتن سكان هدايت قوه ي مجريه. اين موضوع از آن جهت حائز اهميت است كه در واقع اگر دولت دهم كه خود را برآمده از راي مردم ميداند از ديد بسياري ازمردم و نمايندگان نيز از همين درجه از اعتبار برخوردار بود قطعاً جلسات كسب راي اعتماد با شور و حال فراواني در جريان ميبود چرا كه اساساً دوره حيات هر دولتي از آغازيترين نقطه كه اولين محل روياروئي دو نهاد مهم حكومتي براي دفاع از حقوق مردم به حساب مي آيد بايد مجالي براي به چالش كشيده شدن برنامه ها و نفرات معرفي شده باشد تا نتيجه اين بحث و جدلها چينش دولتي كارآمد و كابينه اي همگون براي پيشبرد كشتي پيشرفت و توسعه كشور را در پي داشته باشد ، چيزي كه در اين چند روز به چشم نيامد. ريشه يابي اين موضوع را ميتوان ابتدا از منظر دسته بنديهاي معمول در مجلس كه بنوبه خود نشات گرفته از فضاي ملتهب و ناآرام كشور است مدنظر قرار داد.چرا كه پس از انتخابات بحث برانگيزي كه تا عاليترين سطوح لايه هاي حكومت و صاحب منصبان حكومتي را تحت تاثير خود قرار داده است و از طرفي توجه بسياري از اقشار جامعه را به خود معطوف كرده شكل گيري جبهه هاي جديد امري بديهي به نظر ميرسد.
در بحثهاي پيش آمده در مجلس در چندين نوبت وزراي پيشنهاد شده حتي يك نماينده مخالف براي پرسش و پاسخ و به بحث كشاندن سوابق و بررسي برنامه هاي شخص معرفي شده نداشته اند كه از اين جهت يك ركورد ديگر در كارنامه ي محمود احمدي نژاد محسوب ميگردد كه از اين بين جالبترين و تاسف بارترين آنها موضوع وزير پيشنهادي دفاع است كه هيچكس از وي انتقادي نكرد تا او از خودش "دفاع" كند تا تاكتيكهاي دفاعي وزير"دفاع" را بتوان ارزيابي كرد.دليل هم كه كاملاً روشن است اظهارنظر دولت اسرائيل در مورد تحت تعقيب بودن فرد معرفي شده توسط پليس اينترپل! كار تا بدانجا بالا گرفت كه يك نماينده مخالف اعلام كرد كه ديگر مخالف نيست و او هم در حركتي منحصر بفرد در لختي نظرش به موافقت بدل گشت.شايد از اين جهت اين اولين وزير يك دولت باشد كه بواسطه ي اظهار نظر يك دولت خارجي در كشور خودش به وزارت ميرسد. اما چند وزير ديگر هم از نداشتن مخالف و منتقد احياناً شاد و مسرور گشته اند .هرچند در بين نفرات معرفي شده افرادي نيز بوده اند كه با جنگ و جدلهايي روبرو شده اند كه عمدتاً از ميان همان صاحب منصبان كابينه نهم بيشتر هدف بوده اند. اما شايد بيشتر مخالفتها و انتقادات در اين بين به عملكرد گذشته آنها معطوف بوده و در واقع اين وزرا و منصوبين دولت نهم بوده اند كه "استيضاح" شده اند نه وزراي پيشنهادي دولت دهم! و از اين جهت ميتوان به اين جمع بندي رسيد كه اگر مخالفتي با وزراي پيشنهادي ميشود عمدتاً در نقد كارنامه گذشته آنها در دولت نهم است و زير سوال بردن برنامه ها و ديدگاههاي رئيس دولت نهم در آن وزراتخانه بواسطه عملكردش در 4 سال گذشته و نه بررسي برنامه ها و ديدگاههاي شخص معرفي شده براي پست ومقام آينده .
اين نكته ما را به اين سمت سوق ميدهد كه نمايندگان عمدتاً هم جناح دولت نهم در حال پرسش و پاسخ در مورد گذشته ي كابينه نهم هستند و بندرت در مورد نفرات جديدتر چالش جدي و عميقي وجود داشته است كه اين موضوع خود پرسش جديدي ايجاد ميكند: آيا مجلس با نفرات جديدتر هم نظر است و برنامه ها و سوابق آنها را پذيرفته است و در واقع آيا اين جلسات مجلس نمايشي بيش نيست و از قبل مجلس كابينه را عليرغم تمام اخم وتخمها برنگزيده است؟ شايد براي پاسخ به اين پرسش چند نكته را بايد مدنظر قرار داد. اول اينكه همانطور كه ذكر شد عمدتاً نفرات قديميتر به چالش كشيده شدند و آنهم عملكرد گذشته شان و نه برنامه هايشان براي آينده كه خود مؤيد اختلاف نظر بين مجلس و دولت نهم در بعضي موارد خاص مثل وزير راه و ترابري يا وزير خارجه است كه در كابينه دهم هم بسياري از نقدهاي امروز وجود داشته و در واقع ميتوان گفت كه مجلس از فرصتهاي هدر رفته در وقتهاي قانوني براي پرسش و پاسخ دولت نهم در زمان كابينه دهم استفاده ميكند كه بهترين تعبير شايد همان نوشداروي پس از مرگ سهراب باشد و بسياري از انتقادات مجلسيان بسيار دير و طبيعتاً بي اثر است. از طرفي نقش نمايندگان جناح اصلاح طلب نيز در اين ميان قابل تامل است چرا كه در جريان مباحث مطرح شده در مجلس بر سر نفرات معرفي شده كابينه دهم بجز موارد معدودي ، هيچكدام از يك چهارم نمايندگان مجلس كه متعلق به اين طيف فكري هستند با وزراي پيشنهادي نه موافقت و نه مخالفت نكردند.كه شايد تفسير درست اين شيوه را بتوان در رفتار طرفدارانشان دانست كه اساساً دولت دهم را مشروع نميدانند و بالطبع وكلاي آنها در مجلس نيز به شيوه ي خود اين ديدگاه ها را به نمايش ميگذارند. هر چند بايد اين نكته را نيز مدنظر داشت كه آيا رفتار نمايندگان جناح اصلاح طلب كاملاً مطابق خواست موكلين آنها بوده است . به زبان ديگر چرا نمايندگان اصلاح طلب در مجلس كلامي از "نامشروع بودن" دولت دهم به زبان نياورده اند؟
از سوئي ديگر حاشيه هاي نطقهاي مخالفان و موافقان را نيز بايد لحاظ كرد كه مثلاً در يك مورد يكي از نمايندگان مخالف وزير پيشنهادي امور خارجه پس از ايراد نطقش به طعنه از "بي اثر بودن" مخالفتها زبان به ميان آورد. مجموع اين شواهد ودلايل اين نكته را به ذهن متبادر ميسازد كه آيا دولت دهم راي اعتمادش را قبل از معرفي كابينه به مجلس دريافت كرده است و تلاش نمايندگاني كه بعضاً هم با نفرات معرفي شده از سوي محمود احمدي نژاد مخالف هستند راه بجائي نميبرد چرا كه تمام تصميمات مرتبط ، پيشتر اتخاذ شده و در نتيجه بحثهاي داغ و چالشي قاعدتاً بي حاصل است و حكايت آب در هاون كوبيدن. چرا كه اصلاح طلبان مجلس بالطبع همانطور كه از قبل هم از گوشه و كنار بگوش ميرسيد عمدتاً تمايلي به بررسي افراد معرفي شده از سوي دولت برآمده از انتخابات بحث برانگيز رياست جمهوري ندارند و از سوي ديگر، "تكليف" نمايندگان اصولگراي مجلس هم كه بواسطه "ولايت پذيري" آنها معلوم است ومدتهاست كه بين محمود احمدي نژاد و اين دسته ازنمايندگان بر سر"ولايت پذيرتر بودن" جنگي بي پايان آغاز شده و هركس خود را نزديكتر به "مقام عظماي ولايت" ميداند و ميتونان گفت كه جنگ اصلي در واقع ولايت پذريست و اگر فرض را بر اين بگذاريم كه هر دو دسته ي اصولگراي مجلس و دولت با درجات متفاوتي "ولايتپذيرند" و همان "ولايت" هم "تكليف" را معلوم ميكند و "فصل الخطاب" است و حتي نپذيرفتن "فصل الخطابي" از ديد هر دو گروه دولتيها و مجلسيهاي اصولگرا خطايي است نابخشودني، پس بر سر چه موضوعي مباحثات داغ و چالشي بايد صورت بگيرد؟ آيا ديگر جايي براي بررسي نفرات معرفي شده باقي ميماند؟ آيا "تكليف" هر دو گروه "ولايت پذير" از قبل معلوم نشده است؟ آيا تا كنون مردم معترض به نتايج انتخابات از نمايندگان "ولايت پذير" انتظارپايبندي به مردمسالاري و دفاع از حقوقشان را داشته اند؟آيا چنين مجلس و دولت "ولايتمداري" توانائي استيفاي حقوق ايرانيان را دارد؟ سمت و سوي سرسپردگي كدام سو بايد باشد "ولايت" يا "ملت"؟ازگرايش به كدام "اصول" دم ميزنند؟ از كدام "خدمت" و به چه كساني ، به "ملت" يا به "ولايت"؟ آيا "ولايت" ، خود نبايد سرسپرده ي "ملت" باشد؟ پس ميتوان گفت كه اين راي اعتماد به دولت دهم هم همانند همان دادگاههاي نمايشي ، نمايشي بيش نيست البته با اين تفاوت كه آن دادگاهها(بخوانيد بيدادگاه ها) براي بي اعتبار كردن جمعي بود ليكن اين مجالس براي اعتبار بخشيدن به جمعي. اما آن جمع كجا و اين جمع كجا؟